سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای منتهای آرزو ! آیا مرا به آتش می سوزانی ؟ پس امیدم چه می شود ؟ پس آن گاه دوستی ام چه می شود ؟ [امام سجّاد علیه السلام]
ساز خاموش

وقتی کوچک‏تر بودم پدرم برای من و برادر بزرگ‏ترم  آتاری گرفته بود. آن موقع که هنوز انواع دستگاه‏های بازی نیامده بود؛ همه بچه‏ها از آتاری حرف می‏زدند. بازی اصلی این آتاری یک بازی دو بعدی بود که هواپیمایی در مسیری حرکت می‏کرد و باید موانع را منهدم می‏کرد و امتیاز می‏گرفت. من آن موقع‏ها 8 یا 9 سال بیشتر نداشتم. همیشه وقتی مشغول آتاری می‏شدم یک سوال برایم پیش می‏آمد که آخر این بازی چه می‏شود؟ این هواپیما آخرش به کجا می‏رسد و چه نفعی برای من خواهد داشت؟ در اوج دوران تخیلات کودکانه، فرضیه‏های مختلفی هم برای آخر بازی طرح می‏کردم. حتی یک بار فکر کردم دستگاه خودبه‏خود جایزه‏ای به ما خواهد داد. من هیچ‏وقت هواپیما را به آخرش نرساندم ولی بعدها فهمیدم قرار نیست اتفاقی بیافتد و به قول معروف خبری نیست  .
در طول این سال‏ها آتاری‏های زیادی داشته‏ام. دنبال عقیده‏ها و موضوعات مختلفی افتاده‏ام و فکر کرده‏ام آخرش اتفاق عجیبی خواهد افتاد. ولی بعدها فهمیده ام اصلا هواپیمای بیشتر اینآتاری‏ها آخری ندارند و تصورات من از آنها مثل همان تخیلات کودکانه است و بازهم خبری نیست.

 

 



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 89/11/1:: 8:27 عصر     |     () نظر